نام کامل : خوزه ماريو دوسانتوس مورينيو فليکس
نام : خوزه
نام خانوادگي : مورينيو
تاريخ تولد: 1963/7/26
محل تولد : ستوبال
قد : 80 1متر
وزن : 74 کيلو گرم
وضيت تاهل : متاهل
همسر : تمي
تعداد فرزند : يک دختر و يک پسر ، ماتيلدا و خوزه جونير
تاريخ ازدواج : 1989
تيم فعلي :اینتر
پست تخصصي : مربي و سر مربي
غذاي مورد علاقه : ماهي
افتخارات : قهرماني جام يوفا در سال 2003 وقهرماني ليگ قهرمانان اروپا در سال 2004 به همراه پورتو بزرگترين افتخار از نظر وي است .
جملاتي خواندني از مورو : کار سختي است که به آينده فکر کنيد . بازيکنان فقط مجاز اند به دوران فعلي و بازي پيش رو فکر کند .
فشار؟ فشاري وجود ندارد . تنها آدم هاي ضعيف براي توجيه اشتباهات هميشگيخود ، از فشار نام مي برند . در فوتبال هيچ فشاري وجود ندارد .
همه مي خواهند چلسي شکست بخورد . اگر اين اتفاق چند بار پياپي رخ دهد در انگستان تعطيل رسمي اعلام مي شود .
ما به خاطر قدرت اقتصادي در صر جدول ليگ انگلستان قرار نگرفتيم . فقط بهاين خاطر در رتبه اول جاي داريم که من به سختي براي موفقيت قرار تلاش ميکنم
در اين چند سال گذشته ديگر همه ما به ديدنش عادت كردهايم. آن مرد خوشتيپ مو جوگندمي كه با پالتوهاي فاخر و كتشلوارهاي شيك كنار زمين ميايستد، بعضي وقتها با داورها دعوا ميكند، سر بازيكنان خودي داد ميزند و بعد از بازي هم معمولا به مربي و مسوولان تيم حريف متلك مياندازد و افكار عمومي را از نتايج ضعيف احتمالي تيمش منحرف ميكند. خوزه مورينيو چند سالي هست كه براي خودش اسم و رسمي دستوپا كرده و با قهرمان كردن پورتو در اروپا و رساندن چلسي به قهرماني ليگ برتر، حالا دارد آرزوهايش را در اينتر دنبال ميكند. گرچه او در ايتاليا هم قهرمان كالچو شد ولي هنوز داغ بزرگي بر سينه دارد كه آتش آن همچنان گداخته است؛ خوزه هرگز دستش به جام قهرماني ليگ قهرمانان اروپا نرسيده. حالا اگر در فصل پيش رو هم نتواند آن را براي اينتريها به ميلان ببرد، بايد دنبال توجيه منطقي عملكرد ضعيفش مقابل بزرگان اروپا باشد چرا كه ماسيمو موراتي و شركايش حوصله شنيدن تكهپرانيهاي بيمزه و اغلب توهينآميز او را ندارند و براي اخراج كردنش لحظهاي شك نخواهند كرد. چندتايي از رفتارها و گفتارهاي مشهور خوزه را مرور ميكنيم:
تو كه پات لب گوره!
از وقتي مورينيو به اينتر آمده، بساط جنگ رواني و ضايع كردن همديگر بين مربيان و مسوولان تيمهاي حاضر در سري A پررونقتر شده است. مورينيو از هر كس خوشش نميآيد، تكهاي بار طرف ميكند و آتشي به جان او مياندازد. يك بار كه كلوديو رانيري، سرمربي سال گذشته يوونتوس از نحوه مربيگري و شيوه مديريت خوزه بر تيمش ايراد گرفته بود، آقاي خاص خطاب به رانيري گفت: «من وقتي قرار شد به ايتاليا بيام، رفتم روزي پنج ساعت ايتاليايي خوندم تا با رسانهها، مردم و بازيكنانم بتونم بهتر رابطه برقرار كنم. رانيري پنج سال در انگليس كار ميكرد و هنوزم موقع گفتن «صبح بخير» و «عصر بخير» تتهپته ميكند»! جاي ديگري هم خطاب به او گفت: « رانيري فقط تو عمرش يه سوپرجام رو برده. در هيچ جام معتبر و بزرگي قهرمان نشده. شايد لازم باشه عقايدش رو عوض كنه ولي براي اين كارم ديگه خيلي پيره.»...
ببخشيد؛ شما؟!
يكي از كساني كه بدجوري جلوي خوزه شاخ شد و براي حالگيري از او اقدام كرد، «پيترو لو موناكو» رييس باشگاه كاتانيا بود كه پس از باخت تيمش در سيسيل به اينتر در بازيهاي سري A، از شيوه بازي اينتر انتقاد كرد و ناگهان از كوره در رفت و گفت: «دلم ميخواد يه تو دهني آبدار به اين مورينيو بزنم». فكر ميكنيد خوزه ايستاد نگاهش كرد؟ البته كه نه. او با اين جملاتي كه به زبان ايتاليايي در كنفرانس خبري گفت، حال رييس و همه كاتانياييها را گرفت: «هر چي فكر ميكنم ميبينم اين ياور «لو موناكو» رو نميشناسم. اسم موناكو منو ياد بايرن موناكو (تلفظ ايتاليايي بايرن مونيخ)، منطقه پادشاهي موناكو در جنوب فرانسه و موناكوهاي تبتي (همان راهبههاي مشهور كشور تبت) ميندازه. چيز ديگهاي يادم نميآد. گفتين لوچيچي موناكو؟» حال كرديد؟!
رفيق بازي نداريم!
آدم ويژهاي مثل مورينيو كه به چند زبان هم حرف ميزند، افكار ويژهاي هم دارد. شايد خيليها فكر كنند او لااقل روابط خوبي با ستارهها و بازيكنان تيمهايش دارد. لااقل ظاهر او كه چنين چيزي را نشان ميدهد ولي خودش چيز ديگري ميگويد: «من هيچ رابطه ويژه و مخصوصي با هيچكدام از بازيكنانم نداشته و ندارم. حالم از اين جور رفيقبازيا به هم ميخوره. اين بازيكنان نيستن كه پيروزي ميارن و قهرمانيرو ميسازن. اون تيمه كه قهرماني برام مياره. ميفهمين يا نه؟»!
چرا هي ور ميزني؟
درگيريهاي لفظي بين خوزه مورينيو، سرالكس فرگوسن و آرسن ونگر در ليگ برتر از مهمترين رويدادهاي روزمرهاي بود كه در انگليس و طي چند سالي كه خوزه در چلسي مربيگري ميكرد جريان داشت. ونگر و فرگوسن سالهاست كه با هم كلكل دارند ولي از زماني كه مورينيو به چلسي رفت، اين درگيريها به يك مثلث آتشين تبديل شد كه هر سه ضلع آن هرگز از مواضع تندشان عليه يكديگر كوتاه نميآمدند. خوزه در سال 2005 و در پاسخ به يكي از همان جملات آتشين آرسن ونگر گفت:«فكر كنم ونگر يكي از اين آدم فضولهاست كه همهاش مردم رو ديد ميزنه. بعضيا هستن كه توي خونهشون يه تلسكوپ گنده دارند و با اون خونه مردمرو ديد ميزنن و فضولي ميكنن. اين ونگرم هي درباره چلسي ور ميزنه، ور ميزنه، ور ميزنه...»! اين حرفهاي خوزه آنقدر زشت بود كه خودش بعد از دو، سه روز رسما از آرسن ونگر عذرخواهي كرد!
برو بذار باد بياد...
ميگفتند رابطه بين مورينيو و رومنآبراموويچ خيلي خوب است. ميگفتند آنها به شدت صميمي هستند و هزار ميگفتند ديگر. يك بار يك خبرنگار غنايي در يك كنفرانس خبري از مورينيو پرسيد:«آيا شما شده به رومن آبراموويچ زنگ بزنين و ببينين حالش چطوره؟» مورينيو ناگهان عصباني شد و فرياد زد:«مگه تو به رييسجمهور غنايي زنگ ميزني كه من به رومن زنگ بزنم؟ هان؟»...
برو با بزرگترت بيا...
حداقل انتظار يك آدم از هموطنش اين است كه اگر كاري برايش نميكند، لااقل احترام او را حفظ كند. ولي خوزه مورينيو آنقدر قاطي دارد كه اصلا حوصله احترام گذاشتن به پسر جواني كه توپ طلاي اروپا و جايزه بهترين بازيكن جهان را برده ندارد. روابط او و كريسرونالدو همواره براساس يك نوع حسادت آشكار تعريف ميشد. در آوريل 2007 و زماني كه رقابت منچستريونايتد و چلسي به اوج رسيده بود، كريس پيش از بازي با چلسي، چند كلمهاي درباره برتري تيمش نسبت به چلسي و اينكه او به افتخارات بيشتري از مورينيو دست يافته حرف زد، خوزه هم اينطوري جوابش را داد: «اين بازي، رقابت بين من و اون نيست. اينجا رقابت بين من و يه بچه بيادبيه كه هنوز به بلوغ نرسيده و خب حق داره. محروميت، دوران كودكي سخت و دوري از تحصيلات باعث ميشه آدم اينجوري بزرگ بشه ديگه.» اين جنگ گرچه به ظاهر به صلح انجاميده ولي مثل آتشي زير خاكستر، هنوز ادامه دارد. فقط تصورش را بكنيد كه رويارويي احتمالي اينتر و رئالمادريد در بازيهاي اين فصل ليگ قهرمانان چه كمكي به شلعهور شدن اين آتش كينهتوزانه خواهد كرد!
همهاش كار من بود
آدم وقتي از خودمتشكر باشد و اعتماد به نفس اضافي داشته باشد، بايد هم درباره كارهايي كه در چلسي انجام داده اين طوري صحبت كند:«دو سال پيش جان تري و فرانك لمپارد و ديديه دروگبا كي بودن؟ دو سال پيش ستاره بودن؟ كسي اونارو ميشناخت؟ حالا همه براي اينا سر و دست ميشكنن. فكر ميكنين اينا همين جوري بزرگ شدن؟ نه، ابدا، همهاش كار منه. همهاش»...
بپا سرما نخوري يه وقت!
حتي بزرگترين شخصيتهاي جهان هم در زندگيشان فشاركاري، استرس و نگرانيهاي شغلي را تجربه و حس كردهاند ولي مورينيو كلا منكر وجود هر گونه تاثير ناشي از فشار و استرس بر خودش ميشود. او جايي در پاسخ به خبرنگاري كه ميپرسد «به نظر ميرسد كه بعد از دو شكست، حالا با اين پيروزي از دست فشار و استرس خلاص شدهايد» با پرويي ميگويد:«فشار؟ كدوم فشار؟ فشار و استرس مال اون چند ميليون پدريه كه صبح به صبح سگ دو ميزنن تا شكم بچههاشونرو سير كنن»! جاي ديگري هم در پاسخ به سوالي تقريبا مشابه ميگويد:«فشار و استرس واسه من اينه كه آنفلوآنزا مرغي بگيرم. فشار ديگه چه كوفتيه؟»
نظرات شما عزیزان: